نفاق -اصغر
15 فروردین 1396 توسط اعظم ستاری
➿✴️ #کلام_استاد ✴️➿
#نفاق_اصغر
اين خيلى مهمه عزيزم ، تو رو خدا اينو دريابيد !.نفاق اصغر ويژگيش اينه كه آن فردى را كه واگيرش ميگيردش خدا را دست بسته ميدونه !.من اينو ميخوام بهتون بگم بسيارى از مردم اين طورى فكر مى كنند !.بسيارى از مردم از اين فاكتور نفاق رنج مى برند و خودشون هم خبر ندارن !.خدا ، خداى غالب تو نگاهشون ، بگيد ، به هيچ وجه نيست. يد الله مغلوله !.دست خدا چيه ؟ بسته اس.قرآن چى ميگه ؟ لعنت ميكنه همچين كسايى را ….ميگه و لعنوا بما قالوا ! لعنت بر اينا به خاطر اين حرفشون ! .بل يداه مبسوطتان ! دست هاى منِ خدا بازه !.چرا ميگى دست هاى خدا بسته اس ؟.دست خدا بازه اون نگاه توحيديه ، وقتى دست خدا بسته ميشه ميدونى يعنى چى ؟ يعنى قائل بر اينه كه خدا زور داره ، قدرت داره. بله !.منتهى ميدونى چيه ، روش تعيين مى كنه براش..آقا ! آمريكا ميخواد به ما حمله كنه ! خدا ميگه استقامت كن !.ميگه خدايا چجورى استقامت كنم ؟ با داشته هات ، با همين داشته هايى كه دارى چيكار كن ؟ استقامت كن و سعى كن چيز جديد هم به دست ، بگيد ! ، بيارى !.خندق بكن ، جنگ احزاب شكل گرفته ده هزار نفر آدم ريختن اونجا خب معلومه بايد خندق بكنى ! ، تو كار خودتو بكن بقيه اش با منه خداست. اون باد فرستاد ، ميزر زير اين شن ها ، شن ها را بلند مى كرد ، اينا براى اينكه شن تو چشم هاشون نره ، اينا خب عربن ، بيابان گرد بودند وارد بودند ديگه ! اين اسب هاشون را ميخوابوندند رو زمين ، يه پارچه مى انداختن رو صورت اسب كه شن توى سوراخ بينى و اينا اسب نره ، بعد سپرشونم ميگرفتن ….اين شن ها ميزد به اين سپر ، يه صداى هولناكى درست كرده بود اينا مى ترسيدند !.آقا بلند شدند رفتند ! يكيشونم على ابن ابى طالب خوشگل زد ! عمرو بن عبدود را !.گندشونو تيغ زد ، آره ! ميگه تركوند ! خب.آره به درك واصلش كرد اونا گفتند ….خب ببين ديگه از اين بيشتر بر نمياد ديگه ! درسته ؟ يكى بايد بره جلو ! باشه ما رفتيم.خود حضرت على ، اينا خيلى مهمه كه دارم ميگم ، ببين من كى تو يه صحبتى اينجورى تاكيد كردم ؟ ، حضرت امير مى فرمود ؛ نهج البلاغه بخونيد ، چى ميگه !.حضرت مى فرمايد كه ما جنگ كه ميشد خيلى سخت بود !.چكاچاك شمشير بود ! ما از اونا مى كشتيم اونا از ، بگيد ، ما مى كشتند ! .فكر نكنيد ما برتر بوديم ! برابر ….وقتى خدا حسن نيت ما و صدق نيت ما را مى ديد جريان عوض ميشد !.يعنى اول جنگ در مى گرفت ، صدق نيت ما چى ؟ اثبات ميشد بعد خدا ما را يارى مى كرد با امدادهاى الهى
اللهُمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَ الْفَــرَج
?تعجیل در امر فرج صلوات?