سحر خیز مدینه

معاون فرهنگی
  • خانه 
  • مطالب مذهبی 
  • موضوعات 
  • آرشیوها 
  • آخرین نظرات 

خانه-تکانی

22 اسفند 1395 توسط اعظم ستاری
​#مشق_شب? ✨وقتی خانه تکانی می کنی چیزهایی پیدا می شوند که مدتی برای پیدا کردنشان زمین و زمان را بهم ریخته ای  و از نبودنشان اعصابت خط خطی بود... امروز که آن گمشده ها را می بینی،  می بینی که زندگی بدون آنها هم جریان خود را داشته دنیا هم همینطور است... امروز هستیم، فردا نه! در نبودمان جایگزینهایی هستند  که دنیا از حرکت نایستد... خانه تکانی این مزیت را دارد که به ما یاد می دهد  که هیچ تقدیری فاجعه نیست باور کنید ...?   ?اللهمَّ‌عَجّل‌لِوَلیکَ‌ِالفَرَج‌? ?⭐ #شبتون_خوش ?⭐
 2 نظر

داستان-کوتاه

22 اسفند 1395 توسط اعظم ستاری
​?عارفی بود ?که شاگردان زیادی داشت و حتی مردم عامه هم مرید او بودند و آوازه اش همه جا پیچیده بود.? روزی به آبادی دیگری رفت ? عابد به نانوایی رفت و چون لباس درستی نپوشیده بود نانوا به او نان نداد و عابد رفت.  ?مردی که آنجا بود عابد را شناخت، به نانوا گفت این مرد را می شناسی؟  گفت: نه.  گفت: فلان عابدبود،  نانوا گفت: من از مریدان اویم، دوید دنبالش و گفت می خواهم شاگرد شما باشم، عابد قبول نکرد. ♦️نانوا گفت اگر قبول کنی من امشب تمام آبادی را طعام می دهم، عابد قبول کرد. ?وقتی همه شام خوردند، نانوا گفت: سرورم دوزخ یعنی چه؟  ?عابد: دوزخ یعنی اینکه تو برای رضای خدا یک نان به بنده خدا ندادی ولی برای رضایت دل بنده خدا یک آبادی را نان دادید.
 1 نظر

راه-روش-اهل-بیت

22 اسفند 1395 توسط اعظم ستاری
​⭕️ اهل‌بیت؛ اسوه حسنه برای ما ما باید از سیره اهل‌بیت درس بگیریم. وقتی سخن از حضرت زهرا سلام الله علیها می‌شود برخی می‌گویند این‌ها معصوم بودند و ما نمی‌توانیم مثل آنها باشیم. این سخن کاملا اشتباه است و ما باید از بخش بشری زندگی اهل‌بیت الگو بگیریم. از سیره اهل‌بیت باید الگو گرفت همانطور که قرآن می‌فرماید: "لَقَد كانَ لَكُم في رَسولِ اللَّهِ أُسوَةٌ حَسَنَةٌ" ⭕️ راه و روش حضرت ام‌البنین(س) شدن روایت داریم، فرزندان کلید گنجینه اخلاق پدر و مادرند. برای شناخت سیره حضرت ام‌البنین باید به آینه وجودی او که حضرت عباس است نگاه کنیم. نکته مهم در تمام فضایل اخلاقی حضرت عباس، بحث ادب او در مقابل امام است. ادب بحث گسترده‌ای است. امیرالمومنین(ع) در وصیت خود خطاب به امام حسن(ع) می‌فرمایند: پسرم فرق انسان و حیوان در ادب است. اگر انسانی بی‌ادب باشد با حیوان فرقی ندارد. سعی کن بهرمندی‌ات را از ادب حفظ کنی و قلبت را برای ادب خالی کنی. ⭕️ حقیقت ادب یعنی آراسته شدن یک نوع ادب، ادب در مقابل خالق و خداوند است. ادب در مناجات با خدا. اینکه من با خدا چگونه سخن بگویم. گاهی ما در بلا و گرفتاری‌ها، ادب مناجات را از دست می‌هیم. حضرت یعقوب در اوج بلاها ادب در مناجات را رعایت می‌کرد. در قرآن می‌فرماید، حضرت یعقوب در مناجات می‌گفت: "أَنِّي مَسَّنِيَ الضُّرُّ وَأَنْتَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ". خدایا من مریض شدم اما تو مهربانی. در روایت داریم بنده‌ای که بیمار شود و شب را تا صبح در تب بسوزد و شکایت از خالق نکند، خداوند گناهانش را میامرزد. ⭕️ ادب در دعا  باید با خدا راحت سخن گفت ولی نباید بی‌ادبانه باشد. ما در هر مشکلی بخواهیم دعا کنیم، اهل‌بیت کلمات دعا کردن را به ما یاد داده‌اند. حتی در مناجات با خدا باید ادب را رعایت کنیم. وقتی می‌خواهیم خدمت شخصیتی برویم قبلش تماس می‌گیریم هماهنگ می‌کنیم.  در روایت داریم خداوند الحاح را دوست دارد. یعنی پا فشاری کردن در دعا را. اما در همین پافشاری در دعا هم روایت داریم، در دعاهای دنیایی زیاد پا فشاری نکنیم بلکه در دعا برای اصلاح دین پافشاری کنیم. حضرت فاطمه(س) در تعقیبات نمازش می‌فرمود "اللَّهُمَّ أَصْلِحْ لِی دِینِی". خداوندا دین من را اصلاح کن. "اللَّهُمَّ لا تَجْعَلِ الدُّنْيَا أَكْبَرَ هَمِّنَا ". خدايا دنيا را بزرگ‏ترين انديشه و نهايت دانش ما قرار مده.
 1 نظر

هر-روز-با-قران

22 اسفند 1395 توسط اعظم ستاری
​??هر روز یک آیه?? ? موضوع آیه : آیات خاص قرآن -  آیه نبأ ? سوره : حجرات ? آیه : 6 ☀متن آیه :  بِسمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ يَأَيهَا الَّذِينَ ءَامَنُوا إِن جَاءَكمْ فَاسِقُ بِنَبَإٍ فَتَبَيَّنُوا أَن تُصِيبُوا قَوْمَا بجَهَلَةٍ فَتُصبِحُوا عَلى مَا فَعَلْتُمْ نَدِمِينَ ✏ ترجمه : اى كسانى كه ايمان آورده ايد اگر شخص فاسقى خبرى براى شما بياورد درباره آن تحقيق كنيد، مبادا به گروهى از روى نادانى آسيب برسانيد، و از كرده خود پشيمان شويد. ??? شأن نزول: اين آيه درباره" وليد بن عقبه" نازل شده است که پيامبر (صلي الله عليه و آله) او را براى جمع آورى زکات از قبيله" بنى المصطلق" اعزام داشت. هنگامى که اهل قبيله با خبر شدند که نماينده رسول اللَّه (صلي الله عليه و آله) مي‌آيد با خوشحالى به استقبال او شتافتند، ولى از آنجا که ميان آنها و" وليد" در جاهليت خصومت شديدى بود تصور کرد آنها به قصد کشتن او آمده‏اند. و از همانجا خدمت پيامبر (صلي الله عليه و آله) بازگشت (بى آنکه تحقيقى در مورد اين گمان کرده باشد) و عرض کرد: آنها از پرداخت زکات خوددارى کردند! و مي‌دانيم امتناع از پرداخت زکات يک نوع قيام بر ضد حکومت اسلامى تلقى مي‌شد، بنا بر اين مدعى بود آنها مرتد شده‏اند!. پيامبر (صلي الله عليه و آله) سخت خشمگين شد و تصميم گرفت با آنها پيکار کند. پيامبر (صلي الله عليه و آله) به" خالد بن وليد بن مغيره" دستور داد به سراغ قبيله" بنى المصطلق" رود، ولى فرمود: شتابزده کارى انجام مده. "خالد" شبانه به نزديکى قبيله رسيد و ماموران اطلاعاتى خود را برا ى تحقيق فرستاد، آنها خبر آوردند که بنى المصطلق به اسلام کاملا وفا دارند و صداى اذان و نماز آنها را با گوش خود شنيده‏اند. صبحگاهان "خالد" شخصا به سراغ آنها آمد، و صدق گفتار مخبرين را ملاحظه کرد.خدمت پيامبر (صلي الله عليه و آله) بازگشت و ماجرا را به عرض رسانيد، در اين هنگام آيه فوق نازل شد و به دنبال آن پيامبر مي‌فرمود: "التانى من اللَّه، و العجل. من الشيطان"، درنگ کردن و تحقيق از سوى خدا است و عجله از شيطان است. ? منبع : تفسیر نمونه ??هر روز یک حدیث?? ??  امام علی علیه السلام : هیچ کس با این قرآن همنشین نشد ، مگر آن که چون از نزد آن برخاست با فزونی و کاستی همراه بود؛ فزونی در هدایت، و کاستی ازکوردلی .  ?  نهج البلاغه خطبه 176
 نظر دهید »

داستان-کوتاه

21 اسفند 1395 توسط اعظم ستاری
​خیلی جالب و دراماتیک ?? توی بیمارستان فیروز آبادی دستیار دکتر مظفری بودم. روزی از روزها دکتر مظفری ناغافل صدایم کرد اتاق عمل و پیرمردی را نشان ‌دادن که باید پایش را بعلت عفونت می بریدیم. دکتر گفت که اینبار من نظارت می کنم و شما عمل می کنید... به مچ پای بیمار اشاره کردم که یعنی از اینجا قطع کنم و دکتر گفت: برو بالاتر! بالای مچ را نشان دادم و دکتر گفت برو بالاتر!! بالای زانو را نشان دادم و دکتر گفت برو بالاتر!!! تا اینکه وقتی به بالای ران رسیدم دکتر گفت که از اینجا ببر... عفونت از این جا بالاتر نرفته! لحن و عبارت «برو بالاتر» خاطره بسیار تلخی را در من زنده می كرد خیلی تلخ. دوران کودکی همزمان با اشغال ایران توسط متفقین در محله پامنار زندگی می کردیم. قحطی شده بود و گندم نایاب بود و نانوایی ها تعطیل. مردم ایران و تهران بشدت عذاب و گرسنگی می کشیدند که داستانش را همه میدانند.  عده ای هم بودند که به هر قیمتی بود ارزاق شان را تهیه می کردند و عده ای از خدا بی خبر هم بودند که با احتکار از گرسنگی مردم سودجویی می کردند. شبی پدرم دستم را گرفت تا در خانه همسایه مان که دلال بود و گندم و جو می فروخت برویم و کمی از او گندم یا جو بخریم تا از گرسنگی نمیریم. پدرم هر قیمتی که می گفت همسایه دلال ما با لحن خاصی می گفت: برو بالاتر...  برو بالاتر... !!! بعد از به هوش آمدن پیرمرد برای دیدنش رفتم. چقدر آشنا بود... وقتی از حال و روزش پرسیدم گفت: بچه پامنار بودم.‌.. گندم و جو می فروختم... خیلی سال پیش... قبل از اینکه در شاه عبدالعظیم ساکن بشم... دیگر تحمل بقیه صحبت‌هایش را نداشتم. خود را به حیاط بیمارستان رساندم. من باور داشتم که «از مکافات عمل غافل مشو، گندم از گندم بروید جو ز جو»؛ اما به هیچ وجه انتظار نداشتم که چنین مکافاتی را به چشمم ببینم. دکترمرتضی عبدالوهابی، استاد آناتومی دانشگاه تهران
 نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 30
  • 31
  • 32
  • ...
  • 33
  • ...
  • 34
  • 35
  • 36
  • ...
  • 37
  • ...
  • 38
  • 39
  • 40
  • ...
  • 48
تیر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
  1 2 3 4 5 6
7 8 9 10 11 12 13
14 15 16 17 18 19 20
21 22 23 24 25 26 27
28 29 30 31      

سحر خیز مدینه

سحر خیز مدینه کی میایی

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع
  • آموزنده
  • توصیه های رهبری
  • مناسبت روز
  • دلنوشته
  • داستان کوتاه
  • دانستنیها
  • اندیشه سیاسی شیعه
  • افات زبان
  • طب سنتی
  • تقوا
  • نکات خانه داری
  • ولادت امام هادی
  • ولایت وامامت
  • دفاع مقدس
  • ولادت وشهادت
  • تکریم سالمندان
  • اعمال ماه ها
  • تغذیه اسلامی
  • سبک زندگی زینبی
  • ماه محرم
  • ولایت پذیری
  • آشپزی
  • داستان کوتاه
  • ویژگی های جوانان کربلا
  • دهه فجر
  • سکوت امام علی
  • حوزه انقلابی
  • اخلاق

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس