سحر خیز مدینه

معاون فرهنگی
  • خانه 
  • مطالب مذهبی 
  • موضوعات 
  • آرشیوها 
  • آخرین نظرات 

امام -خمینی

14 فروردین 1396 توسط اعظم ستاری
​?اگر منافقین به قدرت برسند سر شماها را می برند! ?امام خمینی (ره):آقایانی که اهل سدادند، اهل صلاحند منتها اعوجاج فکری دارند، آمریکا برای شما هیچ فایده ای ندارد دیگر گذشت آنوقت. امروز آنی که برای شما هست، برای دینتان برای دنیاتان فایده دارند این ملتند این ملت پابرهنه است. آن ملت سرمایه دار هم به درد شما نمی خوردند، آنها همه برای خودشان می کشند، شماها را می خواهند آلت دست قرار بدهند. این منافقین هم به درد شما نخواهند خورد، هر روزی که این #منافقین_قدرت_پیدا کنند سر شما را هم می برند، برای اینکه شما لا اله الا الله می گوئید، آنها با لااله الا الله مخالفند. ?صحیفه نور جلد ۱۵ صفحه ۶۹
 نظر دهید »

روز -طبیعت

14 فروردین 1396 توسط اعظم ستاری
​?  #روزطبیعت ?امام على عليه السّلام فرمودند:  النَّظَرُ إلَى الخُضرَةِ نُشرَةٌ ؛ نگاه كردن به سبزه موجب شادابى است . ?نهج البلاغه، حكمت 400 ?پيامبر اکرم صلّي الله عليه و آله فرمودند: لا تُحرِقُوا النَّخلَ و لا تُغرِقوهُ بِالماءِ و لا تَقطَعُوا شَجَرَةً مُثمِرَةً و لا تُحرِقُوا زَرعاً لأِنَّكُم لا تَدرونَ لَعَلَّكُم تَحتاجُونَ إلَيهِ. نخل را نسوزانيد و آن را در آب غرق نكنيد. درخت بارور را قطع نكنيد و زراعت را به آتش نكشيد؛ زيرا شما نمي دانيد، شايد در آينده به آن نيازمند شويد. ?الكافي، ج 5، ص 29  ?امام صادق عليه السّلام فرمودند:  عَلَي العَاقِلِ... أن يکونَ لَهُ ساعاتٌ: ساعَهٌ يُناجِي فيها رَبَّهُ عزّ و جلّ وَ ساعَهٌ يُحاسِبُ نَفسَهُ وَ ساعَهٌ يَتَفَکَّرُ فيما صَنَعَ الله عَزَّ وجلَّ اليه و ساعَهٌ يَخلُو فيها بِحَظِّ نَفسِهِ مِنَ الحَلال؛ بر خردمند لازم است (در زندگي) چند برنامه داشته باشد:  1- برنامه اي براي مناجات با خدا  2- برنامه اي براي محاسبه نفس  3- برنامه اي براي تفکر در آفريده هاي خدا  4- و برنامه اي براي تفريح و بهره مندي از امور حلال. ?الخصال/ ج 2/ ص 525
 نظر دهید »

گناه ممنوع

14 فروردین 1396 توسط اعظم ستاری
​ عشــــــــــق یعنی: جوان باشــے خوش سیما باشـے و شهوتت در اوج خودش باشد ولــــــــــی... فقط بخاطر  رضایت خـــــدا و امام زمانت  ?گناه نکنی? #گناه_ممنوع⛔️
 نظر دهید »

داستان- کوتاه

13 فروردین 1396 توسط اعظم ستاری
✨✨ سه سوال...✨✨✨ سلطان به وزیر گفت۳سوال میکنم فردا اگر جواب دادی هستی وگرنه عزل میشوی. سوال اول: خدا چه میخورد؟ سوال دوم: خدا چه می پوشد؟ سوال سوم: خدا چه کار میکند؟ وزیر از اینکه جواب سوالها را نمیدانست ناراحت بود. غلامی فهمیده وزیرک داشت. وزیر به غلام گفت سلطان ۳سوال کرده اگر جواب ندهم برکنار میشوم. اینکه :خدا چه میخورد؟ چه می پوشد؟ چه کار میکند؟  غلام گفت؛ هرسه را میدانم اما دو جواب را الان میگویم وسومی را فردا...! اما خدا چه میخورد؟ خداغم بنده هایش رامیخورد. اینکه چه میپوشد؟ خدا عیبهای بنده های خود را می پوشد. اما پاسخ سوم را اجازه بدهید فردا بگویم. فردا وزیر و غلام نزد سلطان رفتند. وزیر به دو سوال جواب داد ، سلطان گفت درست است ولی بگو جوابها را خودت گفتی یا از کسی پرسیدی؟ وزیرگفت این غلام من انسان فهمیده ایست جوابها را او داد. گفت پس لباس وزارت را دربیاور و به این غلام بده، غلام هم لباس نوکری را درآورد و به وزیر داد. بعد وزیر به غلام گفت جواب سوال سوم چه شد؟ غلام گفت: آیا هنوز نفهمیدی خدا چکار میکند؟! خدا در یک لحظه غلام را وزیر میکند و وزیر را غلام
 نظر دهید »

حکایات- ملاقات- با -امام- زمان

12 فروردین 1396 توسط اعظم ستاری
​? #حکایت_وصل_مهدی_عج? #حکایات_ملاقات_باامام_زمان_عج_الله.  #ویژه_جمعه علی ابن مهزیار اهوازی یکی از کسانی بود که سالهای زیادی برای تشرف به محضر حضرت بقیه الله عجل الله تعالی فرجه الشریف تلاش نمود تا جایی که بیست سال بدون وقفه خود را به مراسم حج می رساند به امید اینکه مولایش را زیارت کنداما موفق نمیشد. سپس بعد از بیست سال تلاش و زحمت ؛ از ملاقات حضرت نا امید شد و به دوستانش خبر داد که امسال به مکه نمی آیم ؛ اما در خواب به او بشارت دادندکه امسال توفیق زیارت حضرتش را پیدا خواهی نمود. برای همین دوباره تصمیم گرفت خود را به مراسم حج برساند و به هر حال به سرزمین وحی مشرف شد. در طول ایام حج به شدت انتظار میکشید تا ببیند این وعده چگونه محقق خواهد شد اما سفر رو به اتمام بود و خبری از وصال نشد. تا اینکه در پایان سفر جوانی در مسجد الحرام با علی ابن مهزیار قرار گذاشت تا او را خدمت حضرت ببرد . علی ابن مهزیار اثاثش را جمع کرد و از دوستانش خداحافظی نمود و بدون اینکه دوستانش متوجه شوند ؛ با آن جوان به سوی کوههای طائف راه افتاد. علی ابن مهزیار به همراه آن جوان ؛ قبل از طلوع آفتاب به خیمه حضرت رسید و بعد از کسب اجازه از محضرشان به خدمت حضرتشان نائل شد. آن حضرت در بدو ورود فرمودند : «علی ابن مهزیار! من شب و روز منتظرت بودم تا بیایی اما نمی آمدی» علی ابن مهزیار از این جمله حضرت تعجب کرد؛ چرا که فکر می کرد اوست که بیست سال به دنبال آن حضرت بوده است. اما امام در ادامه فرمودند: « #سه_مانع در تو وجود داشت که نمی گذاشت نزد ما بیایی؛ بدنبال جمع آوری #مال بودی به #فقرا رسیدگی نمی کردی و #صله_رحم نیز نمی کردی» ✍️ کتاب رزق ص 96 آیت الله مهدوی
 نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 9
  • 10
  • 11
  • ...
  • 12
  • ...
  • 13
  • 14
  • 15
  • ...
  • 16
  • ...
  • 17
  • 18
  • 19
  • ...
  • 48
مهر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
      1 2 3 4
5 6 7 8 9 10 11
12 13 14 15 16 17 18
19 20 21 22 23 24 25
26 27 28 29 30    

سحر خیز مدینه

سحر خیز مدینه کی میایی

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع
  • آموزنده
  • توصیه های رهبری
  • مناسبت روز
  • دلنوشته
  • داستان کوتاه
  • دانستنیها
  • اندیشه سیاسی شیعه
  • افات زبان
  • طب سنتی
  • تقوا
  • نکات خانه داری
  • ولادت امام هادی
  • ولایت وامامت
  • دفاع مقدس
  • ولادت وشهادت
  • تکریم سالمندان
  • اعمال ماه ها
  • تغذیه اسلامی
  • سبک زندگی زینبی
  • ماه محرم
  • ولایت پذیری
  • آشپزی
  • داستان کوتاه
  • ویژگی های جوانان کربلا
  • دهه فجر
  • سکوت امام علی
  • حوزه انقلابی
  • اخلاق

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس