ولادت امام موسی کاظم علیه السلام
عبادت و بندگی
در میان مناقب بی شمار امام هفتم علیه السلام خلوت با معشوق و مناجات با قاضی الحاجات، درخشندگی خاصی دارد و بدین جهت آن حضرت را "عبد صالح" و"زین المتهجدین" لقب داده اند. آن حضرت بسیاری از شبها را تا صبح به دعا و مناجات می پرداخت و شناخت ویژه آن گرامی از خداوند و انس روحی ایشان با پروردگار بزرگ، او را به سوی عبادتی گرم و راز و نیازی عاشقانه با خدا سوق می داد. هنگامی که به دستور هارون به زندان افتاد چنین فرمود: « خداوندا! چه بسیار مدت می بود که از تو می خواستم مرا برای عبادت خویش، فراغت دهی، اینک دعایم را به اجابت رساندی، پس تو را سپاس می گویم.»
این جمله شدت اشتغال به کارهای اجتماعی آن بزرگوار را در ایامی که به زندان نیفتاده بودند نیز می رساند.
هنگامی که آن امام در زندان ربیع بود، هارون گاهی روی بامی که مشرف به زندان امام بود،می رفت و به داخل زندان نگاه می کرد و هر بار می دید که چیزی چون لباسی در گوشه ی زندان افکنده است و از جای نمی جنبد. یکبار پرسید: آن لباس از آن کیست؟
ربیع گفت: لباس نیست. موسی بن جعفر است که اغلب در حالت سجود و عبادت پروردگار زمین را سجده می کند. هارون گفت: براستی که او از عباد بنی هاشم است.
ربیع پرسید: پس چرا دستور می دهی که در زندان بر او بسیار سخت بگیرند؟
گفت: هیهات! چاره ای جز این نیست.
سخاوت و بخشندگی
امام کاظم علیه السلام بخشنده ترین مردم زمان خویش بود. در منابع شیعه و اهل سنت آمده است که هرگاه از کسی بدی و ناخوشایندی به آن حضرت می رسید با ارسال هدایایی پاسخ می داد. و این اوج بخشندگی و سخاوت است. مبلغ عطایی آن حضرت به اندازه ای بود که نیازمندی را بی نیاز می کرد. امام علیه السلام به دنیا به چشم هدف نمی نگریست و اگر مال فراهم می آورد، دوست می داشت با آن خدمتی بکند و روح پریشان نیازمندان آرام سازد. امام با وجود سختی شرایط و اوضاعی که در آن می زیسته است در جود و کرم شهره آفاق بوده است. محمد بن عبدالله بکری می گوید:« از جهت مالی سخت درمانده شده بودم و برای آن که پول قرض کنم وارد مدینه شدم. هرچه به این در و آن در زدم نتیجه ای نگرفتم. بسیار خسته شدم با خودم گفتم خدمت حضرت موسی بن جعفر بردم و از روزگار خویش نزد آن بزرگوار شکایت کنم. پرسان پرسان ایشان را در مزرعه ای اطراف مدینه سرگرم کار یافتم. امام برای پذیرایی از من نزدم آمدند و به من غذا دادند. پس از صرف غذا پرسیدم: با من کاری داشتی؟ ماجرا را برایشان عرض کردم. امام برخاستند و به اتاقی در کنار مزرعه رفتند و بازگشتند. با خود سیصد دینار آوردند و به من دادند و من از همان جا به دیار خود بازگشتم.
امام و بخشش لغزشها
عفو و گذشت نشانه ی روح بلند و اخلاق کریمه ی انسان است.
کسانی که ظرف جانشان از وسعت و توانایی بالایی برخوردار است می توانند ناملایمات را تحمل و با برخوردی بزرگوارانه از آن بگذرند. به ویژه گذشت به هنگام توانایی و قدرت انتقام از شکوه و ارزش بیشتری برخوردار است. در زندگی امام کاظم علیه السلام اگر غلام یا کنیزی مرتکب خطا و لغزشی می شد که قابل بخشش بود آن حضرت با بزرگواری از خطایشان می گذشت و گاهی با محبت بیشتر زمینه ی شرمساری و غفلت زدایی را برای او فراهم می ساخت.
مٌعّتب که یکی از نزدیکان امام هفتم است میگوید: روزی حضرت موسی بن جعفر علیه السلام در باغ شخصی خود مشغول اصلاح و قطع کردن شاخههای درختان بود. غلام امام را دیدم که او نیز همانند آن جناب به بریدن شاخه های خرما درختان خرما اشتغال دارد ولی این غلام گاهی خوشه ی خرمایی را به پشت دیوار باغ میاندازد. به او نزدیک شدم و در حالی که از کار زشت او سخت ناراحت شده بودم او را با خوشه ی خرما خدمت موسی بن جعفر علیه السلام بردم و شرح ماجرا را عرض کردم.
امام رو به غلام کرد و فرمود: آیا تو گرسنه و برهنه هستی که دست به چنین کار میزنی؟
غلام عرض کرد: نه
امام فرمود: پس چرا چنین کردی؟
غلام گفت: خواست درون و تمایلات نفسانی مرا وادار به این کار کرد.
امام فرمود: برو این خرماها برای تو باشد. و سپس فرمود: آزادش بگذارید.
امام و زهد
از خصلتهای روحی و روحانی امام موسی بن جعفر علیه السلام خصلت زهد و بی رغبتی به مظاهر دنیوی بود. این امام بزرگوار همانند پدران معصوم خود زهد و عدم وابستگی به دنیا را سرلوحه زندگی خویش قرار داده بود. با اینکه امکانات مالی و و اقتصادی فراوانی در اختیار امام قرار داشت، از جمله مالیات هایی که از جهان تشیع برای ایشان ارسال می شد،
اراضی زراعی و بوستانها و نخلستانهایی که شخص امام آنها را آباد کرده بودند. ایشان می توانستند زندگی بسیار مرفه ی داشته باشند ولی بخش عظیمی از این امکانات را در راه خدا به فقرا و نیازمندان انفاق می کرد و سطح زندگی خویش را همسان اکثر افراد جامعه قرار می داد.