داستان- کوتاه
13 فروردین 1396 توسط اعظم ستاری
✨✨ سه سوال...✨✨✨
سلطان به وزیر گفت۳سوال میکنم فردا اگر جواب دادی هستی وگرنه عزل میشوی.
سوال اول: خدا چه میخورد؟
سوال دوم: خدا چه می پوشد؟
سوال سوم: خدا چه کار میکند؟
وزیر از اینکه جواب سوالها را نمیدانست ناراحت بود.
غلامی فهمیده وزیرک داشت.
وزیر به غلام گفت سلطان ۳سوال کرده اگر جواب ندهم برکنار میشوم.
اینکه :خدا چه میخورد؟ چه می پوشد؟ چه کار میکند؟
غلام گفت؛ هرسه را میدانم اما دو جواب را الان میگویم وسومی را فردا...!
اما خدا چه میخورد؟ خداغم بنده هایش رامیخورد.
اینکه چه میپوشد؟ خدا عیبهای بنده های خود را می پوشد.
اما پاسخ سوم را اجازه بدهید فردا بگویم.
فردا وزیر و غلام نزد سلطان رفتند.
وزیر به دو سوال جواب داد ، سلطان گفت درست است ولی بگو جوابها را خودت گفتی یا از کسی پرسیدی؟
وزیرگفت این غلام من انسان فهمیده ایست جوابها را او داد.
گفت پس لباس وزارت را دربیاور و به این غلام بده، غلام هم لباس نوکری را درآورد و به وزیر داد.
بعد وزیر به غلام گفت جواب سوال سوم چه شد؟ غلام گفت: آیا هنوز نفهمیدی خدا چکار میکند؟! خدا در یک لحظه غلام را وزیر میکند و وزیر را غلام
حکایات- ملاقات- با -امام- زمان
12 فروردین 1396 توسط اعظم ستاری
? #حکایت_وصل_مهدی_عج?
#حکایات_ملاقات_باامام_زمان_عج_الله.
#ویژه_جمعه
علی ابن مهزیار اهوازی یکی از کسانی بود که سالهای زیادی برای تشرف به محضر حضرت بقیه الله عجل الله تعالی فرجه الشریف تلاش نمود تا جایی که بیست سال بدون وقفه خود را به مراسم حج می رساند به امید اینکه مولایش را زیارت کنداما موفق نمیشد.
سپس بعد از بیست سال تلاش و زحمت ؛ از ملاقات حضرت نا امید شد و به دوستانش خبر داد که امسال به مکه نمی آیم ؛ اما در خواب به او بشارت دادندکه امسال توفیق زیارت حضرتش را پیدا خواهی نمود. برای همین دوباره تصمیم گرفت خود را به مراسم حج برساند و به هر حال به سرزمین وحی مشرف شد.
در طول ایام حج به شدت انتظار میکشید تا ببیند این وعده چگونه محقق خواهد شد اما سفر رو به اتمام بود و خبری از وصال نشد. تا اینکه در پایان سفر جوانی در مسجد الحرام با علی ابن مهزیار قرار گذاشت تا او را خدمت حضرت ببرد .
علی ابن مهزیار اثاثش را جمع کرد و از دوستانش خداحافظی نمود و بدون اینکه دوستانش متوجه شوند ؛ با آن جوان به سوی کوههای طائف راه افتاد.
علی ابن مهزیار به همراه آن جوان ؛ قبل از طلوع آفتاب به خیمه حضرت رسید و بعد از کسب اجازه از محضرشان به خدمت حضرتشان نائل شد.
آن حضرت در بدو ورود فرمودند :
«علی ابن مهزیار!
من شب و روز منتظرت بودم
تا بیایی
اما نمی آمدی»
علی ابن مهزیار از این جمله حضرت تعجب کرد؛ چرا که فکر می کرد اوست که بیست سال به دنبال آن حضرت بوده است.
اما امام در ادامه فرمودند:
« #سه_مانع در تو وجود داشت که نمی گذاشت نزد ما بیایی؛
بدنبال جمع آوری #مال بودی
به #فقرا رسیدگی نمی کردی
و #صله_رحم نیز نمی کردی»
✍️ کتاب رزق ص 96 آیت الله مهدوی
دل- نوشته
12 فروردین 1396 توسط اعظم ستاری
#دل_نـــوشتہ
✍پنجره زيباست اگر بگذارند
چشم مخصوص تماشاست اگر بگذارند
من از إظهار نظر هاي دلم فهميدم
عشق هم صاحب فتواست
اگر بگذارند
ممنون كه از خواب و خوراكتون و جون و مالتون گذشتيد كه راه رو براي ما باز كنيد افسوس كه ما با اين همه نشاني كه سر راهمون گذاشتين باز هم راه رو گم كرديم اي كاش اونقدر لياقت داشتيم كه ٣٠ سال زودتر به دنيا مي اومديم تا از صحبتاتون درس عبرت بگيريم
اي شهيد بزرگوار كه انقلاب رو برامون زنده كردي شفاعتمون كن پيش سيدالشهدا كه شهيد شيم و سرمون رو براي حضرت زينب و حرم مطهرش فدا كنيم هديه ايي ناچيزه اندازه وسعمون
??يـــا حـــق??
۱۲-فروردین
12 فروردین 1396 توسط اعظم ستاری
#معرفت_سیاسی
? حضرت امام خمینی(ره) :
? صبحگاه ۱۲ فروردين - كه روز نخستين حكومت الله است - از بزرگترين اعياد مذهبی و ملی ماست. ملت ما بايد اين روز را عيد بگيرند و زنده نگه دارند. روزي كه كنگرههای قصر ۲۵۰۰ سال حكومت طاغوتی فرو ريخت، و سلطه شيطانی برای هميشه رخت بربست و حكومت مستضعفين كه حكومت خداست به جای آن نشست.
? هان! ای ملت عزيز كه با خون جوانان خود حق خود را به دست آورديد، اين حق را عزيز بشمريد و از آن پاسداري كنيد، و در تحت لوای اسلام و پرچم قرآن، عدالت الهی را با پشتيبانی خود اجرا نماييد. من با تمام قوا در خدمت شما كه خدمت به اسلام است، اين چند روز آخر عمر را میگذرانم، و از ملت انتظار آن داريم كه با تمام قوا از اسلام و جمهوری اسلامی پاسداری كنند.
? به مناسبت ۱۲ فروردین؛ روز جمهوری اسلامی